نرجس خاتون دختر پادشاه روم و از نسل شمعون الصّفا، يكى از حواريون عيسى (ع) بود، وقتى به سن رشد رسيد، پدرش مىخواست او را به عقد پسر عمويش در آورد، مجلس جشن آراسته شد، امّا به محض اينكه خواستند مراسم عقد را اجرا كنند، همه چيز به لرزه در آمد و داماد از تخت به زير افتاد، اين ماجرا سه بار تكرار شد، بزرگان و روحانيون مسيحيى اين امر را شوم دانستند و مجلس را ترك گفتند، آن شب نرجس افسرده و اندوهگين به خواب رفت، در خواب ديد پيامبر اسلام (ص) به نزد عيسى بن مريم (ع) آمده است و مىفرمايد: من اين فرزند زاده شما را براى فرزندم خواستگارى مىكنم، حضرت عيسى (ع) با خوشحالى اين پيشنهاد را پذيرفت، ابتدا از نرجس خواستند شهادتين را بر زبان جارى كند و چون او چنين كرد، پيامبر (ص) كه همراه فاطمه زهرا (س) در مجلس بودند، در كنار عيسى (ع) و مريم عذرا (س) مراسم عقد نرجس را براى حسن بن على العسكرى (ع) كه جوانى نورانى و خوش سيما بود به جاى آوردند، از آن پس گاهگاهى حسن بن على (ع) در خواب به ديدار وى مىآمد، سرانجام در خواب به نرجس ابلاغ شد كه در جنگى كه بين مسلمين و سپاه روم روى مىدهد او اسير خواهد شد و او بايد منتظر باشد تا فرستاده امام هادى (ع) براى خريد او مراجعه كند.
اين ماجرا واقع شد و نرجس كه در خواب بدست فاطمه زهرا (س) مسلمان شده و به عقد ازدواج امام عسكرى (ع) در آمده بود، در عالم ظاهر نيز به منزل امام هادى (ع) راه يافت و تحت نظر حكيمه خاتون احكام اسلام را فرا گرفت و به عنوان همسر رسمى امام عسكرى (ع) در ميان خواص شناخته شد.
آرى امر خدا چنين محقّق شده بود كه مهدى موعود از دامان چنين مادرى متولّد
شود و نژاد آن حضرت از سوى مادر به عيسى بن مريم (ع) برسد، همان طور كه از سوى پدر به پيامبر اسلام (ص) مىرسيد.
ولادت امام زمان (عج) بدين صورت مخفيانه انجام پذيرفت و به جهت شرايط خاصّ آن دوران در پرده كتمان پوشيده ماند و امام عسكرى (ع) تولّد او را جز با اصحاب خاصّ خود با ديگران در ميان ننهاد، اندكى قبل از شهادت امام عسكرى (ع) چهل تن از ياران و خواص خويش را در منزل خويش گرد آورد و فرمود: هيچ كس بيرون نرود، ناگهان پردهاى را كنار زد و چهره تابناك كودك 5 ساله خود را كه شبيهترين مردم به آن حضرت بود برايشان آشكار نمود و فرمود: (اين پسر فرزند من و پس از من پيشواى شماست، بدانيد تا پس از من به تفرقه دچار نشويد و در دين خويش به هلاكت نيافتيد، بدانيد كه از اين پس او را نخواهيد ديد تا وقتى كه عمرش كامل گردد، از اين پس هر چه عثمان بن سعيد مىگويد: اطاعت كنيد او نايب امام شماست و كار شما بدست اوست .
( قصص الأنبياء ( قصص قرآن - ترجمه قصص الأنبياء جزائرى)، ص: 856-857 )